پرش از ارتفاع یک کابوس

پرش از ارتفاع یڪ ڪابو๛
بـہ صدایت :
بخواب ! چیزے نیست...

خواندט یڪ ترانـہ ے غـᓄـگیـטּ
تڪ نوازے ᓄـرد ساڪسیفونیست

id line : hidden_gir1
id insta : hidden_gir1

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۹ دی ۹۴، ۱۶:۱۰ - 😎😎😎BAHAR 😎😎😎
    :)

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۵
آذر

تو

به کافه میروی

صندلی پاهایت را در آغوش میگیرد

من 

به عمقِ سفیدی سقف پناه میبرم

تخت حجمِ سنگینِ غمهایم را تحمل میکند

تو

به لیستِ نوشیدنی ها نگاه میکنی

کاغذ تمام قد چشم میشود نگاهت میکند

من

به لیستِ غمهایم اشک هدیه میکنم

بالش تمام قد خیس میشود تحمل میکند

تو

قهوه سفارش میدهی به مقدار کافی شیرین

کافه مَن لبخند میزند به انتخاب دل انگیزت

من

بغض به گلویم دستور میدهم به مقدار کافی خفگی

گلو گریه میکند به اجبار غم انگیزم 

تو

لب به فنجان میزنی

فنجان مکررا میبوسد لبهایت

من

لب به شوری اشک میزنم

لبهایم مکررا پس میزنند اشکهایم

تو

گرم میشوی به گرمای دلچسب قهوه

قهوه ذوق میکند به بند بند وجودت

من

سرد میشوم به سرمای دلتنگی

دلتنگی ذُق ذُق میکند در بند بند وجودم

تو

بی دغدغه آرام میشوی با صدای آهنگ

آهنگ دوان دوان به سمت گوش هایت

من

پُردغدغه آشوب میشوم با صدای هق هق

هق هق دوان دوان دور میشود از گوشهایم


  • دُختَر گیسو کمَند
۱۰
آذر

من یه مهربون احمقَم 

یه مهربون احمق که نمیتونه کسی رو دوست نداشته باشهِ 

من همیشه همه رو دوست داشتَم ولی تو این راه عاشق شُدم که نبایَد میشُدم الان که اینارو مینویسَم بغضم داره خَفم میکنه ولی قول دادم که هیچوقت به اشک تبدیل نشه .. اشک ریختَنم یه نشونه از کم آوردن در مقابل خواستَن یه موجوده که اگه نباشه هم توفیقی نمیکنه ، فقط اینکه دیگه نمیتونَم کاری انجام بدَم همه فکر و ذهنَم شده اون طرف ..

من برای داشتن تو نذر کردم ..

من تو رو یه فرشته فرض کردم ..

.

.

.

هیچوقت خودمو به خاطر کارایی که با خودم میکنم نمیبخشم به خاطر اشکی که همین الان رو گونم بدون اختیار سر خورد ، دیگه حتی بدون دلیلم اشکام سر میخوره روی گونم ..

برات متاسفم ای دل ساده .. تو یه مهربون احمقی از نظر من فقط .

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۸
آذر

چه‌قدر خوب بود

تو، گُلِ من بودی

هر روز به تو آب می‌دادم !

علف چِرک هایِ تو را می شستم‌وُ

به بویِ تنت ،

مغرور می‌شدم

شب‌ها کنارِ لبت

رویا بو می‌کردم‌‌‌ و

روزها، حسادتِ دنیا را

چه‌قدر خوب بود

تو، گُلِ من بودی

برایِ تو یک گلدانِ کوچک زیبا می‌ساختم

با یک باغچه

و حوضی پر از انار

خوابت را

کنارِ پنجره آفتاب می‌دادم‌‌ و

برایِ صبحانه‌ات

هوایِ تازه شمال می‌خریدم

چه‌قدر خوب بود !

تو ، گُلِ من بودی

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۴
آذر

اینکه دوستت دارم و نمیتونم بهت بگم نمیدونی چ عذابیه 


ای کاش میفهمیدم ک حداقل تو هم دوسم داری یا نه 


هعی :(

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۱
آذر

کشتی بدون دریا یعنی من .

این جمله مُدام در ذِهن من رژه می رود . بار ها شده است که در لبه تِراسِمان منتظرَش بوده ام ولی او مثل همیشه غیبت میکرد.

 "گذشته" را میگویَم . قول داده بود که یک روزی اگر او رفت ، مرا هول بدهد . مرا به دَست جاذبه زمین بِسِپارَد .شاید همسایه رو به رو ای ما را دید که هرشب تا عقربه ساعت پا می گذارَد بر دقیقه ۱ بامداد ، پا هایَش را در تِراسَش میگذارد و گوگرد کبریت را شعله وَر میکند تا سیگارَش روشَن شود.

شاید دید زندگی او طوفانی تر است . شاید " آینده " او را به "گذشته" نشان میدهد تا تَلَنگُری بشود برای من ، برای پا شُدَن . برای خیزِش من از فَرش به عَرش و از هول دادَن من جلوگیری میکند .

شاید وقت آن است که معطوف بِشَوَم به حال ، نیازمند یک زندگی جدید ام تا مرا متولد کنَد .

بُزُرگ ام کند ، دوست داشتَن یادَم بدهد نه عاشِق شدن ..

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۱
آذر

تـــــنها که باشی

شطرنج در تمام زندگی ات رسوخ می کند..

تا یادت بماند هرگز ، پایت را از بی کسی هایت دراز تر نکنی..

شطرنج یعنی طوری محاصره می شوی!

که با هر قدم،خودت را یکبار از دست می دهی..... 

باور کن.... باور کن...

که این عشق های نصفه نیمه، آنقدر نمی ارزند که با تقلا زدن های الکی

""غـرورت"" را کیش و مات کنی...

و از بین ببری ارزشمندترین چیزت را...!

  • دُختَر گیسو کمَند