پرش از ارتفاع یک کابوس

پرش از ارتفاع یڪ ڪابو๛
بـہ صدایت :
بخواب ! چیزے نیست...

خواندט یڪ ترانـہ ے غـᓄـگیـטּ
تڪ نوازے ᓄـرد ساڪسیفونیست

id line : hidden_gir1
id insta : hidden_gir1

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۹ دی ۹۴، ۱۶:۱۰ - 😎😎😎BAHAR 😎😎😎
    :)
۲۱
مرداد

میدونی مرد ؟

 از یه جایی بعد دوره ی اینجور عشقا میگذره؛

فلان ریمل و فلان خط چشم و کدوم لباسم با کدوم شالم سِته 

و وقتی نشستم

 رو به روش دستمو چجور بذارم

 زیر چونم و باکدوم زاویه بخندم 

که بیشتر دلش بلرزه!

قشنگ بودن خوبه ها؛

ولی تهِ تهش اونی میمونه

 که داغون و خسته و لهتم دیده.

 عرق ریزون تابستون با ارایش ریخته 

و موهای فرخورده 

و صورت خیس

 و کلافه باهاش دوئیدی،

 باهاش خندیدی،

 باهاش غر زدی

 به هرچی گرما و آفتاب کوفتیه

 و برف ریزون زمستون 

با صورت سرخ و سفید پیچیده شده لای شالگردن که ازش

 فقد دوتا چشم مونده دلت گرم شده کنارش.

میدونی مرد؟

آدم مگه چی ازین دنیا میخواد 

جز اینکه یه نفر داغون و له و خستشو هم بخواد؟

 که داغون و له و خستم

 که باشه بتونه باهاش بخنده 

و مهم نباشه

 اگه ریملش ریخته

 یا رنگ رژش رفته یا لباسش لک شده 

و با معشوقه های باپرستیژ توی کتابا زمین تا آسمون فرق داره!

 آدم ته تهش تنهاییشو با اونی تقسیم میکنه 

که خیالش راحته 

کنارش هرجوری هم که باشه،

 "خودشه"..

وگرنه خیابونا پره از آدمایی که انگار بازیِ "کی از همه قشنگتره؛

من من من من"

 راه انداختن.

حالا تو با آرومترین صدایی که از خودت سراغ داری بپرس

 "کی از همه ی دنیا بیشتر منو میخواد؟" به شرفم 

قسم 

اگه بلندتر از همه داد نزدم:

 "من!"


pn : mn to ro to araq rizone tabeston o sarmaye zemeston dos daram , har jor k bashi :)

  • دُختَر گیسو کمَند
۲۹
تیر

سلام اقایی خوشگلم 💜

22:22نمیدونم از کجا بنویسم یا از کجا شروع کنم ولی بزا از اولش شروع کنم😍

از روزی میخوام بگم ک مهرت به دلم افتاد، از روزی که واقعا با یه نگاه بی دلیل دوستت داشتم ..

 همیشه جز ارزوهام بود ک مال من باشی 😢 ، از اون موقع شروع کردم به نوشتن ، به نوشتن تموم احساسم چون روم نمیشد به خودت بگم تنها راهی ک داشتم این بود ک اینجا بنویسمش ..

تا روزی ک خودت گفتی میخوای باهام باشی تا روزی ک گفتی منو دوس داری 😍😍

تا دو هفته ی اول اصلا باورم نمیشد اخه چجور باورم میشد ک به ارزوم برسم ، اما رسیدم اینکه چپرچلاق رسیدم مهم نیس اینکه رسیدم مهمه ، خدارو بابتش شکر میکنم هزار بار... 

22:26 سه ماه گذشته بود ک شدی مال من دقیقا 10دی .. 💜

یادمه از اون روز به بعد چون تو مال من شده بودی به خودم قول دادم دیگه هیچی نخوام از خدا ، شدی همه دنیام همه همه ی دنیام .. 

اینکه تو جاتو خوب باز کردی تو دلمو و من گند زدم انگار عیب نداره چ میشه کرد ..

از 10دی دقیقا 7 ماه میگذره چ زود گذشت ، چه روزاییرو باهم خوش گزروندیم 💃، چ روزاییو اعصابتو بهم ریختم 🙈 ، چقدر دعوا کردیم 😡 ، چقدر قهرای 5 دیقه ای الکی کردم 🙍 ، چقدر ناز همو کشیدیم 😊 ، چقدر جاتو هیچوقت با کسی عوض نکردم 💑 ، چقدر گریه کردم 😭 ، چقدر خندیدیم باهم😂 ، چقدر حرف زدیم 😘 و چقدر و چقدر و چقدر .. 😆

و یه خاطره ی قشنگم داریم با هم اونم لحظه ای ک دست همو گرفتیم با اینکه من داشتم میمردم اما بهترین و قشنگ ترین صحنه و لحظه ی عمرم بود 🙈🙈😍😍😘😘

22:32 از خدا بابت تموم این روزای قشنگ تمام این خاطره ها تمام این ثانیه ها تشکر میکنم ، بیشتر از همه ازش تشکر میکنم ک یه فرشته ی مهربون و دوس داشتنی رو توی بیست و نهمین روز این ماه افرید ک یه روزی بشه تموم زندگی من .. 😍😍

اهای تموم زندگیمممم بی تو تمومه زندگیم 💜

تولدت مبارک اقایی قشنگمممممم 💑💑

ایشالا هزار سال زنده و سالم و سرحال باشی منم حرصت بدممم 😜😜😍

ایشالا ارزوت یخورده شبیه من بشههه همون یذرشم کفایت میکنهههه 😘

یه عالمهههههههههه بووووووووووس و بغل 💜💜

ای کاش پیشت بودمممم اما حیف که مسافرتم و چ مسافرت بد موقعی 😢😢

22:39 دلم میخواست پیشت بودم بغلت میکردم یه عالمههههه بوست میکردم 😘😘

اقایی خوشگلم این دل لامصب بد جور گیرتههه هر وقت وقتش رسید تنهاش بزاری دلشم با خودت ببر 💜😢😍😞😞

22:40خب حالااااا از همینجا برات تولد میگیرم 

تولد تولد تولدت مبارک🎉🎀🎀🎉🎉🎉 

هوووووو هووووو 🎂🎂🎈🎈🎂

دست دست دست 👏🎊🎊🎁🎁🎂👏👏

بیا وسط حالا قرش بدههههه 💃💃🎇💃

شیلی لی هوووو هوووو 🎇🎇شیلی لی هو هو🎁🎁🎁🎉🎉🎉

بیا شمعاتو فوت کن 🎂🎂🎂

ک صد سال زنده باشی 🎈🎈🎈🎈🎈

فاطمرم تنها نزاری 😘😘😘


22:57گفدم شاید بهترین راه باشه که اینجا برات بنویسم عزیز دلم ..

ببخشید ک پیشت نیستممم جبران میکنم به وقتش 😍😍💜💜😘😘

  • دُختَر گیسو کمَند
۲۴
تیر
مهدی از همینجا اعلام میکنم که دوست دارمممممم یه عالمهههههههه
اصن من تو رو دوست نداشته باشم کیو باید دوست داشته باشممممم

چون الان ادرسو میدم که بیای اینجا یه پست سفارشیم برات گذاشتمممم

دوست دارم عتیقه جانم
  • دُختَر گیسو کمَند
۱۷
دی

10 دی قشنگ ترین اتفاق زندگیم افتاد 

اتفاقی که سه ماهه انتظارشو کشیدممممم

بالاخره غرور شکسته شد 

بالاخره عشق من شد

حس خوبیه عاشقی اینکه برا اولین بار یه نفر اینجوری به دلم میشینه عالیههههه

بهت قول میدم جاتو با هیشکی عوض نکنم

الان مال همیم 

الان ارامش همیم 

الان عشق منه الان عشقشمم 

الان فقط برای منه 

فقط فقط من 

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۹
دی

فقط میتونم بگم لعنت به غرور 

لعنت به رفیق نامرد 

لعنت به دنیا 


  • دُختَر گیسو کمَند
۱۵
آذر

تو

به کافه میروی

صندلی پاهایت را در آغوش میگیرد

من 

به عمقِ سفیدی سقف پناه میبرم

تخت حجمِ سنگینِ غمهایم را تحمل میکند

تو

به لیستِ نوشیدنی ها نگاه میکنی

کاغذ تمام قد چشم میشود نگاهت میکند

من

به لیستِ غمهایم اشک هدیه میکنم

بالش تمام قد خیس میشود تحمل میکند

تو

قهوه سفارش میدهی به مقدار کافی شیرین

کافه مَن لبخند میزند به انتخاب دل انگیزت

من

بغض به گلویم دستور میدهم به مقدار کافی خفگی

گلو گریه میکند به اجبار غم انگیزم 

تو

لب به فنجان میزنی

فنجان مکررا میبوسد لبهایت

من

لب به شوری اشک میزنم

لبهایم مکررا پس میزنند اشکهایم

تو

گرم میشوی به گرمای دلچسب قهوه

قهوه ذوق میکند به بند بند وجودت

من

سرد میشوم به سرمای دلتنگی

دلتنگی ذُق ذُق میکند در بند بند وجودم

تو

بی دغدغه آرام میشوی با صدای آهنگ

آهنگ دوان دوان به سمت گوش هایت

من

پُردغدغه آشوب میشوم با صدای هق هق

هق هق دوان دوان دور میشود از گوشهایم


  • دُختَر گیسو کمَند
۱۰
آذر

من یه مهربون احمقَم 

یه مهربون احمق که نمیتونه کسی رو دوست نداشته باشهِ 

من همیشه همه رو دوست داشتَم ولی تو این راه عاشق شُدم که نبایَد میشُدم الان که اینارو مینویسَم بغضم داره خَفم میکنه ولی قول دادم که هیچوقت به اشک تبدیل نشه .. اشک ریختَنم یه نشونه از کم آوردن در مقابل خواستَن یه موجوده که اگه نباشه هم توفیقی نمیکنه ، فقط اینکه دیگه نمیتونَم کاری انجام بدَم همه فکر و ذهنَم شده اون طرف ..

من برای داشتن تو نذر کردم ..

من تو رو یه فرشته فرض کردم ..

.

.

.

هیچوقت خودمو به خاطر کارایی که با خودم میکنم نمیبخشم به خاطر اشکی که همین الان رو گونم بدون اختیار سر خورد ، دیگه حتی بدون دلیلم اشکام سر میخوره روی گونم ..

برات متاسفم ای دل ساده .. تو یه مهربون احمقی از نظر من فقط .

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۸
آذر

چه‌قدر خوب بود

تو، گُلِ من بودی

هر روز به تو آب می‌دادم !

علف چِرک هایِ تو را می شستم‌وُ

به بویِ تنت ،

مغرور می‌شدم

شب‌ها کنارِ لبت

رویا بو می‌کردم‌‌‌ و

روزها، حسادتِ دنیا را

چه‌قدر خوب بود

تو، گُلِ من بودی

برایِ تو یک گلدانِ کوچک زیبا می‌ساختم

با یک باغچه

و حوضی پر از انار

خوابت را

کنارِ پنجره آفتاب می‌دادم‌‌ و

برایِ صبحانه‌ات

هوایِ تازه شمال می‌خریدم

چه‌قدر خوب بود !

تو ، گُلِ من بودی

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۴
آذر

اینکه دوستت دارم و نمیتونم بهت بگم نمیدونی چ عذابیه 


ای کاش میفهمیدم ک حداقل تو هم دوسم داری یا نه 


هعی :(

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۱
آذر

کشتی بدون دریا یعنی من .

این جمله مُدام در ذِهن من رژه می رود . بار ها شده است که در لبه تِراسِمان منتظرَش بوده ام ولی او مثل همیشه غیبت میکرد.

 "گذشته" را میگویَم . قول داده بود که یک روزی اگر او رفت ، مرا هول بدهد . مرا به دَست جاذبه زمین بِسِپارَد .شاید همسایه رو به رو ای ما را دید که هرشب تا عقربه ساعت پا می گذارَد بر دقیقه ۱ بامداد ، پا هایَش را در تِراسَش میگذارد و گوگرد کبریت را شعله وَر میکند تا سیگارَش روشَن شود.

شاید دید زندگی او طوفانی تر است . شاید " آینده " او را به "گذشته" نشان میدهد تا تَلَنگُری بشود برای من ، برای پا شُدَن . برای خیزِش من از فَرش به عَرش و از هول دادَن من جلوگیری میکند .

شاید وقت آن است که معطوف بِشَوَم به حال ، نیازمند یک زندگی جدید ام تا مرا متولد کنَد .

بُزُرگ ام کند ، دوست داشتَن یادَم بدهد نه عاشِق شدن ..

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۱
آذر

تـــــنها که باشی

شطرنج در تمام زندگی ات رسوخ می کند..

تا یادت بماند هرگز ، پایت را از بی کسی هایت دراز تر نکنی..

شطرنج یعنی طوری محاصره می شوی!

که با هر قدم،خودت را یکبار از دست می دهی..... 

باور کن.... باور کن...

که این عشق های نصفه نیمه، آنقدر نمی ارزند که با تقلا زدن های الکی

""غـرورت"" را کیش و مات کنی...

و از بین ببری ارزشمندترین چیزت را...!

  • دُختَر گیسو کمَند
۲۹
آبان

خدایاااااااااااا....

دلم می خواهد...دفتر ِ مشقم را باز کنم...و دوباره تمرین کنم ...

الفبای زندگی را ...

من...چیزی شبیه ِ زندگی کردن را فراموش کرده ام ...!!!

می خواهم...خط خطی کنم...تمام آن روزهایی که دلم را شکست ....

دلم...می خواهد .... 

اگر معلم گفت...در دفتر نقاشیتان هر چه می خواهید بکشید ...

این بار...تنها...و تنها...

نردبانی...بکشم ......به سوی تو خدای من.....!!

  • دُختَر گیسو کمَند
۲۶
آبان

دانشگاه بیشتر از اون چیزی که فک میکردم خوش میگذره ...

به قول بعضیا ها ها ها ...

عشق یعنی آلاچیق همیشگی با اکیپ 5 نفرمون (فاطی و محدثه و سمیرا و فاطمه و خودم )

به علاوه اکیپ سه نفره ی بعضیا ( علی و محمد و مهدی+ بهنام )که با همه ی لجبازی و ... بازم خوش میگذره ...

کلی اتفاق جالب افتاده سر فرصت حتما باید بنویسمش ...

  • دُختَر گیسو کمَند
۲۱
آبان

خداحافظ ماه محرم...

مُحَرَّم جان؛ خدانگهدارت...

نمیدانم دوباره تو را خواهم دید یا نه....؟ 

اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به ارباب برسان...

واگراین آخرین محرمم باشد ،بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود...

گرچه جوانى مى کرد ،اما ازاعماق وجودش تو را از تَهِ دل دوست داشت و اردتمند شما بود.... 

با چاى روضه،صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 

مُحَرَّم جان،تو را به خدا مى سپارم و دلم شور مى زند براى "صَفر"ى که از "سَفَر" مى رسد...


شب جمعه و شب زیارتی حضرت 

السلام علیک یااباعبدالله الحسین علیه السلام

  • دُختَر گیسو کمَند
۱۳
آبان

#همسرداری  #داستان  

تو لیست خرید برای همسرم نوشته بودم: یک و نیم کیلو سبزی خوردن. 

همسرم آمد. بدوبدو خریدها را گذاشت خانه و رفت که به کارش برسد. وسایل را که باز میکردم سبزی ها را دیدم. یک و نیم کیلو نبود. از این بسته های کوچک آماده سوپری بود که مهمانی من را جواب نمی داد. حسابی جا خوردم! چرا اینطوری گرفته خب؟! بعد با خودم حرف زدم که بی خیال کمتر میگذارم سر سفره. سلفون رویش را که باز کردم بوی سبزی پلاسیده آمد. بعله. تره ها پلاسیده بود و آب زردش از سوراخ سلفون نایلون خرید را هم خیس کرده بود. در بهت و عصبانیت ماندم. از دست همسری که همه خریدهایش اینطوری است. به جای یک و نیم کیلو میرود سبزی سوپری میخرد و بوی پلاسیدگی اش را که نمی فهمد، از شکل سبزی ها هم متوجه نمی شود!! یک لحظه خواستم همان جا گوشی تلفن را بردارم زنگ بزنم به همسر که حالا وسط این کارها من از کجا بروم سبزی خوردن بخرم؟!ویک دعوای بزرگ راه بیاندازم.

. بعد بی خیال شدم. توی ذهنم کمی جیغ و داد کردم و بعد همان طور که با خودم همه نمونه های خریدهای مشابه این را مرور میکردم ، فکر کردم: شب که آمد یک تذکر درست وحسابی میدهم. 

بعد به خودم گفتم: خوب شد زنگ نزدی! شب که آمد هم نرم تر صحبت کن. رفتم سراغ بقیه کارها و نیم ساعت بعد به این نتیجه رسیدم که اصلا اتفاق مهمی نیفتاده. ارزش ندارد همسرم را به خاطرش سرزنش کنم. ارزش ندارد غرغر کنم. ارزش ندارد درباره اش صحبت کنم حالا! مگر چه شده؟! یک خرید اشتباهی. همین. 

دم غروب، همین منی که میخواست گوشی تلفن را بردارد و آسمان و زمین را به هم بریزد که چرا سبزی پلاسیده خریدی؟؟؟ آرام گفتم :


راستی ها سبزی هاش پلاسیده بود. یادمون باشه از این به بعد خواستیم سبزی سوپری بخریم فقط تاریخ اون روز باشه. 

تمام. 

همسرم هم در ادامه گفت: آره عزیزم میخواستم از سبزی فروشی بخرم، بعد گفتم تو امروز خیلی کار داری وخسته ﻣﻴﺸﻲ، دیگه نخواد سبزی هم پاک کنی.


آن شب سر سفره سبزی خوردن نگذاشتم و هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نیفتاد. مکث را تمرین کردم....وﺑﻪ همسرم عاشقانه تر نگاه میکردم.وفهمیدم اگراونموقع زنگ میزدم امکان داشت روزقشنگم تبدیل بشه به یک هفته قهر.


ربطی نداره متاهلی یا مجرد


#مکث_را_تمرین_کن 


گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سخت ترش میکنیم . . .

گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش میکنیم . . 

گاهی خیلی چیزارو داریم اما محو تماشای نداشته هامون میشیم . . .

گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم . . .

گاهی میشه بخشید اما با انتقام ادامش میدیم . . .

گاهی میشه ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدیم .

کاش بیشتر مراقب خودمون، تصمیماتمون و گاهی . . . گاهی های زندگیمون باشیم . . .


کاش یادمون نره که فقط:


#یک_بار_زنده_ایم_و_زندگی_میکنیم_فقط_یکبار


  • دُختَر گیسو کمَند
۱۲
آبان

داشتمــ فکر میکردمـ چـرا بایـد بین زندگـی دو نفـر در دو گوشـه ی دنـیا اینقـدر تفاوتـ باشـد 

ما تو مدرسه هایمان هیچوقـت کلاسـ رقصـ و بالـه نداشته ایمـ


هیچوقت کارگاه نجاری نداشته ایمـ 


 ما هیچوقتـ کلاسی با تمامیـ آلات موسیـقی نداشته ایمـ


ما هیچوقـت در سلف مدرسـه نچرخیده ایمـ تا در ظرفهایمـان خوراکـی هـای خوش آبـ و رنگ بریزنـد

 تا با اکیپـمان مـیزی را اشغـال کنیمـ

 و از پسر خوش قیافهـ ی تازه وارد یا مدلـ لباس دخـتر مشهـور مدرسه صحبت کنیمـ

ما هیچوقـت پارتـی اخـر سال نداشته ایمـ

 ما هیچـوقت روز اخـر مدرسـه کلاه هایـمان را بهـ هوا نیـنداخته ایمـ

 ما همیـشه برای ابروهـا و‌ناخنـ هایمان بازخواست شده ایمـ

ما هرگز نفهمیدیمـ تمیز بودنـ صورت چه منافاتـی با شخصیـت آدمـ دارد


 ما پدرمان در امـد بس که در اوج گرمـا زیــر مقنعهـ و لباس ـهای سرتاپـا تیره عـرق ریختیمـ 

ما هرگز نفهمیدیمـ جنسـ مخالفـ شاخـ و دمـ نـدارد

و مثلـ مـا ادم استـ

 و میتــوان با او بدونــ فکرهـا و نیتــ های خاکــ برســری دوست شد

و به او اعتماد کــرد ❤ 

راستشــ جنسـ مخالف هـم هرگز این را نفهمـید


ما شیرین تریــن نوجـوانی هایمان با کابوسـ کنکـور هـدر رفت

ولی کسی بهـ ما نگـفت تو دیگـر ۱۷ ساله نمیشوی 

ما قربانی خواسته هایـی شدیمـ کهـ پدر و مادرمان هرگز به آن نرـسیدند ❗

هیچکـس بهـ ما نگفـت جامعهـ هنرمنـد بیشتر میـخواهد تا مهنـدس 

هیچکس نفهمید شـب ها با رویـای ساز یا بومـ نقاشی به خواب میرویمـ 

هیچکس بهـ ما نگفـت موفقیــت پزشـکی و مهندـسی و وکالـت نیـست


هیچکسـ بهـ ما یاد نـداد عاشـق شدنـ راـ و هیچوقتـ نفهمیـدیم انسـان بودن ربـطی ندارد با کدام پـا وارد دستــشویی شـوی

  • دُختَر گیسو کمَند
۱۱
آبان
محدثه زیر پست علی توی اینستا مینویسه واآی عسیسم 
علی میاد دایرکت محدثه 
میگه سلام و از اونجایی حرف میزنه که انگار نشناخته محدثه کیه البته کمی حق داره 
محدثه عکس خودشو میزاره رو پروفایلش تا علی بفهمه 
و اینجاس اوج تند رفتن محدثه 

بهش حق میدم ولی وقتی این حرف رو بهم زد فهمیدم نصیحت هیچ فایده ای نداره 
محدثه خیلی داره تند میره و من نگرانم ..
نگران دوستی که فک میکنم جزئی از وظایفمه ..
بهش گوش زد کردم که حرفی نزنه که تهش پشیمون بشه از کارش 

اما یه حرفی بهم زد 
که مهر محکمی بود روی لبهام روی حرفایی ک از روی حق دوستی داشتم بهش میگفتم 
بهم گفت اگه ا.نم بود حاظر بودی اینجوری حرف نزنی 
هعی 

علی یه پسره که از هم ترمی های رشتون و اتفاقا در کلاس 501 با ماست
که محدثه عاشق ایشون شدن 


# میگن ادم دوستاشو خوب جایی میشناسه امروز شناختم 
  • دُختَر گیسو کمَند
۱۱
آبان

هیچوقت

بهترین دوستِ کسی نبودم..

حتی بهترین دوستِ بهترین دوستانم..

با مزه نیستم جوری که

دل و رودتون به هم بپیچه و

وختی نیستم بگید جای فلانی خالی

اگر بود چقد خوش میگذش..

آنقدری کتاب نخوانده‌ام،

تجربه های جالب انگیز نداشته‌ام.

لحنم،

قیافم،

خیلی معمولی هستند..

هیچ ایده‌ای برای نجات دنیا ندارم!

خیال پردازِ خوبی نیستم.. 

مدتی است

اصراری به هیچ چیز ندارم،

به برآورده شدن خواسته هایم ندارم .. اصراری ندارم اگر خیلی دلتنگش میشوم

خیلی دلتنگم شود!

اگر دوستش دارم ، دوستم داشته باشد.. اصراری ندارم به غافل گیر شدن..

من معمولیَم و معمولی بودن

هیچ غمگین نیست به نظرم !

معمولی بودن فقط خیلی معمولی است :)

معمولی بودن شاید

همان دلیلی است

که باعث میشود بهترین دوست کسی نباشم!!

کسی که وقتی از هم پاشیده‌ای بهش زنگ بزنی و بگی بیا جمعم کن..

شاید

این معمولی بودنم

خوب باشد برای بقیه..

یکجوری که

جای خالی‌ام نه به چشمشان بیاید

نه هیچ دردی بپیچد توی دلشان!





# هعی
  • دُختَر گیسو کمَند
۱۰
آبان

وقتی مِهربونی جُزئی از وجودِت باشه ..

هیچوَقت نمیتونی تَرکش کُنی .!!

.

.

.

.

.

.

حَتی اگه هِزاران بار دیگه به خاطرش 

دَستِ بی نمکت رو داغ کُنی !!

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۸
آبان
خب از لحظه ی قشنگ دیدنت میگم الان آقای مهدی خ.ب
همون لحظه ای ک روی صندلی نشسته بودی و منم داشتم میومدم اصلا نمیدونستم اونجایی وقتی سرت رو بالا اوردی دست خودم نبود هول شدم دستپاچه شدم ببخشید که پشتمو بهت کردم .به سمت در برگشتم ..
آقای دوستداشتنی من چرا یهو و بی مقدمه به دلم نشستی ؟!
چرا تمام احساسمو جمع کردی توی خودت ؟!
چرا چهره ی دلنشینت هیچوقت از ذهنم نمیره ؟! 
چرا انقدر ساکتی ؟!
چرا همیشه سرت پایینه ؟

اقای دوست داشتنی میشه قول بدی هیچوقت پنج شنبه هارو یادت نره ؟
پنج شنبه های بی تو تعطیله جمعه اس ..

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۶
آبان

بالاخره شروع کردم به دیدن فیلم the vampire diaries 

از همین چند قسمت اول بدجور درگیرش شُدم و خوشَم اومده ..

الانَم که فصل اول تا قسمت 12 رو دیدَم 

بیشتَر ویژگی های استفان توی منم هَست خوشَم میاد ازش ..


# خاطرات یک خون آشام

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۳
آبان

بیا قرارمان را فراموش نکنیم ..

پنج شنبه ها کلاس 501 ساعت 13:00 ..

من عاشق پنج شنبه های با تو بودنم ..

اینکه وقتی هستی و نباشی من هیچ کدوم از حرفای استاد را نفهمم مهم نیس همین ک تو باشی همین ک خیالت باشد کافیست ..

راستی پیراهن سفید چ برندازه ی قامتت بود ..

راستی هیچ میدانی پنج شنبه ی هفته ی پیش چجوری بغضم را کنترل کردم ؟!

همان موقع ک استاد خواند آقای خ.ن ؟

و بقیه گفتن نیامده ..

البته ناگفته نماند ک دیر امدی اما امدی ..

من پنج شنبه های بدون تو چه کنم ؟! 

من سر کلاس هایی ک تو نیستی میمیرم ...

ای کاش تو را اصلا ... نه نه زبانم لال 

تک تک حروف اسمت در تمام رگم جریان دارد 

# دوست دارمـ ♥


  • دُختَر گیسو کمَند
۰۲
آبان

.دلم التماس دعا می خواهد.....

از همان التماس دعاهایی که آدمیزاد یک وقت هایی دلش را به"دریا" می زند وبه خلق الله رو می اندازد که برایش دعا کنند.....!   

امشب از همه التماس دعا دارم از آنهایی که از ته جانت لا به لای بعضی ها با چه""زوری"" بالا می آید....!

آنوقت با همه ی وجود دلت را به "زمزمه ی خدایا" گفتن خلق الله خوش میکنی!!

که اگر صدای تو به عرش نرسید لااقل یکی از همین خلق الله صدایش آنقدر رسا است که عرشیان وفرشیان از ""خدایا گفتنش"" خدایا بگویند!!!

.....التماس دعایت......

وقتی می گویم برایم دعا کن یعنی کم آورده ام!!!

یعنی دیگر کاری از دست خودم برای خودم بر نمی آید...!!!

التماس دعا.....

خ.ن : برام خعلی دعا کنید بچه ها

  • دُختَر گیسو کمَند
۲۹
مهر

این که تن به انجام هرکاری نمیدی به این معنی نیست که نمیتونی!

بهش میگن "چهارچوب"!

چهارچوبی که خودت برای خودت تعریف میکنی و پایه و اساسش از "خانواده" شکل میگیره...

کسی که چهارچوب داره، "اصالت" داره...

اصالت رو نه میشه خرید نه میشه اداشو دراورد و نه میشه با بزک و دوزک بهش رسید!

اصالت یعنی 

دلت نمیاد خیانت کنی، 

دلت نمیاد دل بشکنی،

دلت نمیاد دورو باشی، 

دلت نمیاد آدما رو بازی بدی....

این بی عرضه گی نیست!

اسمش "اصالته"...

خودم .نوشت : یه عده فاقد این اصالتن که اونا رو میزاریم کنار اما یه عده دارای این اصالتن و نمیدونم چرا ازش استفاده نمیکنن و به جز اینکه آبروی خودشون رو میبرن آبروی خانواده از خدا بی خبرشونم میبرم .. تازه جالبیش این جاس که این عده آدم ها خیلی علاقه شدیدی دارن عقاید و طرز تفکرشون رو جوری نشون و حالی آدم کنن که انگار واقعا کارشون درسته .. این دسته افراد واقعا کسایین که غیر قابل 

تحملن .. امیدوارم بفهمن یه روزی کارشونو :\

  • دُختَر گیسو کمَند
۲۶
مهر

چقدر تیپش بهش میومد حتی مدل موهاشم عوض کرده بود .. 

من هنوزم فلسفه ی سر به زیر بودنتو نفهمیدم هنوز نفهمیدم ک چرا عاشق شدم هنوز نفهمیدم چرا انقئذ مغروری هنوز نفهمیدم ک چرا هر وقت دیدمت داشتی میرفتی هیچوقت اومدنتو ندیدم ..

من عاشق خنده هاتم  .. 

ای کاش خواستن ادما داشتن ادما انقدر سخت نبود ..

دیروز ک توی راه پله دانشگاه داشتی میرفتی قلبم به تپش افتاد چقدر بده به امید پنج شنبه ها که یه دل سیر میبینمت هفتمو شروع کنم ای کاش میشد هر هفته دو تا پنج شنبه داشت..

من عاشق پنج شنبه هام عاشق اون لحظه ی خندیدنات ...

  • دُختَر گیسو کمَند
۲۴
مهر

چرا تلوزیون فیلم های صحنه دار پخش 

می کند!!!!

دیشب ﭘﺪﺭﻡ ﺑﺎ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺳﯿﻤﺎ ﺗﻤﺎﺱ ﮔﺮﻓﺖ. ﻭ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺍﻣﺎ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺑﻐﺾ ﺍﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﮔﺮﻓﺖ .

ﻫﺮ ﺟﻤﻠﻪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺩﺭ ﻧﻈﺮﻡ ﺧﺸﺘﯽ ﻣﯽ ﺍﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ ...

ﭘﺪﺭﻡ : ﭼﺮﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﺪ؟ﭼﺮﺍ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎﯼ ﺻﺤﻨﻪ ﺩﺍﺭ ﭘﺨﺶﻣﯿﮑﻨﯿﺪ؟

ﺁﻗﺎ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﻭﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺩﺍﺭﻡ ..

ﺻﺪﺍﯼ ﺿﻌﯿﻔﯽ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺗﻠﻔﻦ : ﺁﻗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺷﯿﺪ . ﮐﺪﺍﻡ ﻓﯿﻠﻢ ﺻﺤﻨﻪﺩﺍﺭ؟ﻣﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﻓﯿﻠﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺭﺍ ﭘﺨﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ؟ !!!!

ﭘﺪﺭﻡ :ﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ؟ﻣﺜﻼ ﻫﻤﺎﻥ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ ﺳﺲ ﻣﺎﯾﻮﻧﺰ .ﮐﻪ ﯾﮏﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮﻩ،ﻣﯿﺰ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺧﻮﺵ ﺭﻧﮕﯽ ﭼﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ . ﻭ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺟﻮﺭ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﻧﺪ .

ﯾﺎ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﺁﻥ ﯾﺨﭽﺎﻝ ” ﺳﺎﯾﺪ ﺑﺎﯼ ﺳﺎﯾﺪ”ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﮐﯽ ﻫﺎﯾﻪ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ .ﯾﺨﭽﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ ﺧﺮﯾﺪﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﮐﺠﺎ ﺟﺎ ﺩﻫﺪ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﭘﺮ ﺑﻮﺩﻥ ..

ﺁﻗﺎ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﭽﻪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻝ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﮐﻨﯿﺪ ..

ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺪﻫﺪ .ﺻﺪﺍﯼ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻋﺎﺟﺰﺍﻧﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ …

ﺁﻗﺎ …. ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﮐﻢ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻟﻨﺪ . ﺯﯾﺎﺩ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻮﻧﺪ. ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺠﺎﯼ دست ﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺧﺎﺭﺟﯽ . ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎ ﻭ ﻏﺬﺍﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ هم ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ؟؟؟ ﯾﺎ ﺣﺪﺍﻗﻞ .ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﻩ ﮐﻪ ﺑﺠﺎﯼ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﻭﯼ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺯﻧﻬﺎ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ. ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻏﺬﺍﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﮑﺸﯿﺪ؟ ﻣﯿﺸﻮﺩ بهمراه ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﺮﺩﻥ قسمتهایی از ﻓﯿﻠﻢ. ﺻﺤﻨﻪ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ هم ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ؟؟؟

ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯾﺴﺖ ﯾﮏ ﺷﮑﻢ ﺳﯿﺮ ﻏﺬﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺭﺍﺳﺘﺶ رﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ . ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺻﻼ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﺷﮑﻢ ﺳﯿﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻘﺪﺭ ….ﻣﻤﻨﻮﻥ ….

ﭘﺪﺭﻡ ﺗﻠﻔﻦ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻣﯿﮑﻨﺪ . ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﺎﻻ ﮐﺸﯿﺪﻥ پی ﺩﺭ ﭘﯽ ﺩﻣﺎﻍ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺍﺯ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺮﺳﺪ .

ﮐﻤﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ . ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺳﮑﻮﺕ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﮑﻨﺪ …

ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﺩﺍﺩﺍﺷﯽ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﭼﻪ ﮐﯿﮑﺎﯼ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺍﯼ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ …

ﻭ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺑﻐﺾ ﻣﺎﺩﺭﻡ ..

ﻭ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﭘﺪﺭﻡ ….

ﻭ ﻣﻦ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ؟؟ !!!

ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻫﯿﭻ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﺍﻟﻬﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻧﺪﺍﺷﺖ ..

ﻭ ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ؟؟؟ !!

ﻭ ﭼﺮﺍ ﭘﺪﺭﻡ؟؟ !!!

ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ ..

ﻓﺮﺩﺍ ﺩﺭﺱ ﻋﻠﻮﻡ ﺩﺍﺭﯾﻢ ..

” ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻨﻬﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﯿﻮﻩ ها”

مثل جک ها به اشتراک بذارید تا حس کنید بعضی مردم چطور زندگی میکنن :(

  • دُختَر گیسو کمَند
۲۳
مهر

امروز پنج شَنبه ای دیگَر است و دل خوشَند به این پنج شَنبه ها ..!!

به یک فاتحه .. یک صَلوات .. یک خدا بیامُرزدش ..

همین ها برایشان یک دنیاست در آن دنیا ..

شادی روح رَفتگان صلوات ..!


# الفاتحه مع صلوات 

  • دُختَر گیسو کمَند
۲۲
مهر

زمان گذشتـْ...

تـــا فَهمیدم هَٓـمیشْه اونْى کــه میخــواى نمیشهـ...!

فَهمیْدم هَرکسْى کـه باهاته الزاماً "دوستت"  نیستـ

فَهمیْدم کَسْى کْـه تو نگاه اَوْل اَزَشْ بَدِتْ میاد یِه روزْى میْـشه صَمیـمى تریـٓن دوستت 

فَـهمیدم کـِه بى تفاوتى بُـــزرگ ترین انتقامهـ...

غُرور بُـــزرگ تَــریْن دُشـْمَنهٓـ... 

خُـدا بِـهتَـرین دوسْـتهـ.. 

خْانِـواده بُــزرگ ترین شانْـسه...

سَــلامَـتى بالاتَـرین ثِــروتهـ...

آسْایِش بِـهتَرین نِـعمَتهٓـ... 

هَــرکى میخنده، بِدون دَرد و غَٓـْم نــیسـتـ!

ظـاهِـر دَلیلـْى بَـر بْـاطِن نیستـ...

فَــهمیْدَم جَـنگْ  کَـردَن بْا خِیلـــیا اِشـتباهه مَـحضْهـ...

گاهـْى اوقْـات دِلِــت تَـنگـه اون آدَمْـاى دوسـْت داشتَنْى سابِـق میشهـ... 

گـْاهی اوقــْات صَـمیمـْی تَرین کَسِت میشه غَــریبـْه تَـرْین آدَمـ..


  • دُختَر گیسو کمَند
۱۹
مهر

محرم نزدیکـ است یادِمان باشَد ; 

هَر زباله ای کهـ به زَمین می اندازیم ، قامَت مردی را خَم میکُنَد ..


# رفتِگر از یاران یَزید نیستـــــ :(

  • دُختَر گیسو کمَند
۱۷
مهر

[پاییــز]

نامِ دختــری ست با موهایِ نارنجـی!

باران که ببـارد...

موهایـش فِـر می‌شود!

و از تمـامِ مردهایِ شـهر دلبـری می‌کنـد...!


#امید_صباغ‌_نو

  • دُختَر گیسو کمَند
۱۷
مهر

خُـرد کُـن لامَذهـب آن کـوهِ غرورت را بگـو

دوسـتت دارم مگـر چیـزی ازت کم می‌شود...؟!


#شاعـر_بی‌اعصـاب_بوده!

  • دُختَر گیسو کمَند
۱۴
مهر

من خودم ن کم مشکلات دارم و ن شادم و نه ....😐

تا همین الان دپرس بودم ولی بعد دیدم بهتره یکم ب دید بهتری ب زندگی نگاه کنیم از این متنی ک یکی از فرندام گذاشته بود خیلی خوشم اومد 👇

خداجون شب بخیر 

ممنون امروز بیمار نبودم

ممنون امروز گرسنه نبودم

ممنون امروز بی خانمان نبودم

ممنون امروز در جنگ و نا امنی نبودم

ممنون امروز تصادف نکردم

ممنون ...

خلاصه ممنون با اینکه کلی گناهکارم حتی لحظه ای به فکر رها کردنم نبودی

شبت بخیر خدای مهربونم 

ممنون اگر فردا رو دیدم....

  • دُختَر گیسو کمَند
۱۴
مهر

خعلی گشتم دنبال اهنگی کهـ بتونهـ اوضاعمـ رو بگهـ بالاخرهـ پیداش کردمـ 

کلی باهاش گریهـ کردمـ .. هزار بار گوشش کردمـ .. داغونمـ بدجور

اگهـ بدونی - علیرضا طلیسچی

  • دُختَر گیسو کمَند
۱۲
مهر

اینکه روز اول دانشگاهـ برامـ هیچ جذابتی نداشت به کنار ولی دیدن کسیکه ازش متنفرمـ گند زد به همون بی تفاوتیمـ .. اون روز هیچ فرقی با روزای دیگهـ نداشتـ ..

ااینکه روز اول دانشگاه پسرا بهمون گفتن چس ترم (ترم اولی) دیگه تهش بود خخخ

کلاسای مختلطمون اوج خنده اس خوش میگذرهـ ..

امیدوارم بتونم روزای قشنگی رو برا خودم بسازم توش ...

^_^

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۷
مهر
#هیچ کس زندهـ نیستـــــ ... همه مردن ..
#عکس باز شهـ

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۵
مهر

آدمـ های دنیا خاکِستری اند … نهـ سِفید نَهـ سیاه…

خوبـ هایی کهـ زیر پوستِشون خوب نیست و آدمهایی کهـ هَمه بد میبینَنشون ...

اما دَرونشون آینهـ است ...

بن بستـ … بن بستـ نیست … 

یهـ راهه به جایی کهـ سرنوشت تو رو میبره … 

یهـ مسیر پر از سنگلاخ …

بن بستـ یه کوچهــ نیست … ته قلبـ آدمهاست …

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۴
مهر

دانشگاه با توجه به زمانبدی کلاسا به صورت افقی ریدهـ .. والا بوخودا

اخه من باید تا دانشگاه برم اونمـ به خاطر نیمـ ساعت کلاس اخلاق اسلامی ؟!منکه نمیرمـ .. دیروزم ک به ما نگفتن اصن کلاسی تشکیل شده خلاصه جلسه ی اول از دو تا کلاس تخصصی غیبت خوردیم 

هعی خدا اصن معلوم نیس فازشون چیهـ 

زنگ زدمـ قسمت اموزش همچین حرف میزنه انگار داره منو دولوپی میخوره .. اخرشم به زنیکه گفتم بیا منو بخور بعدشم قطع کردمـ ... حالا دیگه فهمید یا نفهمید زیاد مهم نیس 

دوشنبه هم برم کلاس توجیهی ... به قول فاطمه فک نکنم بتونن مارو با یه کلاس توجیه کنن والا خخخ

  • دُختَر گیسو کمَند
۲۴
شهریور

.

زیباســــ🌷ــــــت ... شـــــہریور هم رفتارش عاشقـــــ💜ـــــانہ است ... !

فقط ادعا میکند گـــــ🌞ـــــرم است ...

گوشَــــــ👂ــــت را بیاور جلو ... بین خودمـــــــ👭ـــان باشد ...

گمان ڪنم عاشــــــ💑ــــق پاییز شده است ... !!

دلش گیر پاییـــــ💖ـــــز است ... !

دلــــــ💙ــــم نمیاید بہ او بگویم ، 

وقتـے به پاییــــ🏃ـــــز میرسـے تمام شده اے ... !!!

یعنـے انگار قسمت عاشقـــــ💒ــــے همین است ...

ڪاش میشد تمـــ💌ــام نشد و رسید ...

ڪاش میشــــ💐ــــــد ... !!! غصہ هایت را به برگ درخــــــ🌴ــتان آویزان ڪن چند روز دیگر میریزند ... 🍁پـیـشـاپـیـش پـایـیـز عــــاشــــقــــانه مـبـارڪ☔

  • دُختَر گیسو کمَند
۰۶
شهریور
دوَسم دارهـ !!
دوسَم ندارهـ !!
دوسَم دارهـ !!
دوسَم ندارهـ !!

# کسی گلبرگـ اضافهـ دارهـ ؟!


  • دُختَر گیسو کمَند
۰۴
شهریور
دیروز حال و هواشـ خوب بود اینکه همه با هَم رفتیم بیرونـ خوش گذشتـ و اینکه 6 نفر سوار یه ماشین شدیم و کلی کرکر خندهـ
20 متری لباسای قشنگی آورده بود یه تاب و شلوارکـ و کلاهـ اسپرت لی دیدَم ک خیلی قشنگ بود دومادمون قیمتشو پرسید سرم سوت کشید 180 هزار تومَن .. یه سارافون نخی هَم دیدم 30 تومن ک احتمالا میرَم میخرمش ..
ابجیمم یه شلوار کتان دم پا خرید و مامانم هم دو تا مانتو ..
شبم رفتیم حرَم حضرت معصومهـ خعلی شلوغ بود از ورودیش ک داشتیم رد میشدیم چنان رو گرفته بودَم ک همه بهم خندبدن خخ اخه دلمـ نمیخواست بهم گیر بدنـ .. بعدشَم بستنی خوردیم و اومدیم خونه .. خعلی پیاده روی کرده بودیم هممون پاهامون درد میکرد ..
صبح امروزَم که فکـ کنم از ساعت 7 حالَم بد بود و دل درد شدید و تهوع .. مُردم و زده شَدم
هنوز کار کَد مهدی رو انجام ندادَمـ هوففــ
یا امام رضا تولدتـ مُبارکـ .. سه ساله ک نطلیبدی مارو ها .. دلمون تنگهـ


  • دُختَر گیسو کمَند